روانشناسان معتقدند که تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود، به ویژه برای خانم هایی که در استرس و ناامیدی بسرمیبرند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد.در ادامه، توصیه هایی برای توقف تفکر بیش از حد و آرامش یافتن در زمان حال به شما پیشنهاد میشود.
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا به نقل از سایت روان، همۀ ما برای مثبت بودن بیشترین تلاش خود رامی کنیم، ولی گاهی هم الگوهای منفی فکری باعث نابودی لحظات زیبای زندگیمان می شود.
ما ممکن است در گذشته اشتباهاتی کرده باشیم که باعث نگرانی و تنش ما در زمان حال باشد و این موضوع می تواند در آینده به نتایج منفی منجر شود. ما احتمالاً بیش از اندازه به تجزیه و تحلیل تجارب معمولی و تعاملاتمان می پردازیم و این در حالی است که بسیاری از مشغولیات ذهنی ما، حتی وجود خارجی هم ندارند. بسیاری از مواقع به محض این که اتفاق بدی رخ می دهد، ما آن را با اتفاقات بد گذشته پیوند می دهیم و شروع به احساس ناراحتی و غم می کنیم و شاید همین حالا در مورد بسیاری از مشکلات که احتمال می دهیم به نتایج منفی برسد، به خود سخت بگیریم و مضطرب باشیم.
اگر شما بسیاری از مواقع خود را در چنین موقعیت هایی می یابید، به قول روانشناسان؛ "بیش از اندازه متفکر" هستید و این طرز فکر می تواند به سلامتی شما آسیب شدید برساند.
روانشناسان معتقدند که تفکر بیش از حد می تواند باعث بروز اشکالات اساسی در اعمال انسان شود، به ویژه برای خانم هایی که در استرس و ناامیدی بسر می برند، به اضطراب و افسردگیشان منجر خواهد شد.
در ادامه، توصیه هایی برای توقف تفکر بیش از حد و آرامش یافتن در زمان حال به شما پیشنهاد می شود.
۱- پذیرش این که بیش از حد تفکر می کنید
نخستین گام برای حل مشکل، قبول آن است. اگر احساس می کنید که نمی توانید ذهن خود را نسبت به افکار بیش از اندازه کنترل کنید و این موضوع در کاهش شادی، تصمیم گیری، انجام کارها و یا تشکیل روابط عاطفی شما تاثیر گذار است پس بپذیرید که مشکل دارید. اگر هر زمانی که اتفاق بدی می افتد و خود را در دام افسردگی و منفی گرایی می بینید، شما مشکل دارید. انکار مشکل و سرِ خود را درون برف پنهان کردن منجر به وضعیت بدتر شما خواهد شد. اگر در این مورد شک دارید و مطمئن نیستید، از دوستان وعزیزان خود صادقانه بخواهید که به شما واقعیت را بگویند زیرا آنها گاهی شما را بهتر از خودتان مشاهده می کنند.
۲- خود را ببخشید؛ مغز ما تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد
هنگامی که پذیرفتید بیش از حد فکر می کنید، خود را ببخشید زیرا مغز انسان تمایل طبیعی به تفکر بیش از حد دارد. خانم دکتر روانشناس «سوزان نولن-هوکسما» کارشناس برجسته در این زمینه، می گوید: "مغز ما برای تفکر بیش از حد برنامه ریزی شده است زیرا افکار و خاطرات ما به طور ذاتی به یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین هنگامی که انسان در اثر یک رخداد دچار استرس می شود، سیل افکار منفی که هیچ ربطی به موضوع اصلی ندارد به ذهن او سرازیر می شود. برای نمونه؛ عملکرد ضعیف شغلی شما باعث می شود که به یاد خاله تان که سال گذشته فوت کرده، بیافتید!"
علاوه بر این زمانی که اتفاق بدی برای انسان رخ می دهد یا کسی احساس منفی دارد، به احتمال زیاد به تمام چیز های منفی که زندگی اتفاق افتاده و ربطی به یکدیگر ندارند و شاید حتی وجود نداشته باشند، فکر می کند. هر چه این اتفاق بیشتر رخ دهد، در آینده فرد به تفکرات بیشتر و بیش از حد گرفتار می شود. حال با دانستن این موضوع؛ هنگامی که مغزتان تلاش برای متصل کردن رویدادها را به هم دارد، شما می توانید آگاهانه شروع به حل مشکل خود کنید.
۳- بیشتر تنفس کنید
اگر مغز ما به این اتصال تارعنکبوتی در مورد حوادث بد مشغول شد، امواج افکار منفی شروع به بارش می کنند ولی چگونه می توان این الگو را شکست؟
اولین و ساده ترین کاری که انسان در این مواقع می تواند انجام دهد، کنترل تنفس است. تنفس به شما آرامش می بخشد و شما را به زمان حال و طبیعت پیرامونتان مرتبط می سازد. این موضوع بسیار ساده به نظر می رسد ولی هنگامی که ذهن ما شروع به تفکر منفی می کند، ما به نوعی جنون کشیده می شویم که کنترل آن نیز مشکل است ولی باید بدانیم که در این هنگام ما به آرامش ذهنی و بدنی نیازمندیم.
۴- کمتر صحبت کنید
بسیاری از کسانی که بیش از حد تفکر می کنند، به ویژه خانم ها در هنگام استرس و نگرانی، نمی توانند جلوی صحبت کردن خود را بگیرند. در مواقع نادری ممکن است که صبحت کردن در مورد نگرانی ها به شما کمک کند ولی در بیشتر اوقات باعث بدتر شدن اوضاع و شرایط می شود به ویژه اگر شنونده هم کسی باشد که بیش از حد فکر می کند، در نتیجه شما تمامی وقت خود را به تجزیه و تحلیل و شکافتن جزییات هر مشکل منفی زندگی خود خواهید کرد. احتمالا در پایان صحبت نیز در اثر مرور افکار منفی بیش از حد، غمگین تر از قبل خواهید شد.
این نوع همکاری در نشخوار فکری که در آن هر دو نفر در مورد زندگی هایشان صحبت می کنند، می تواند هر دو را به عمق بیشتری از منفی گرایی و استرس بکشاند. پژوهش ها نشان داده است که این نوع نشخوار فکری، در میان خانم ها باعث افزایش هورمون استرس (کورتیزول) می شود.
اگر واقعا احساس نیاز به بیان مسائل خود دارید، می توانید آنها را بنویسید و به وسیلۀ ذهن آگاه خود آنها را تجزیه و تحلیل و در نتیجه روشن نمایید. در بیشتر مواقع، هنگامی که آنها را می خوانید، متوجه می شوید که بیشتر نگرانی ها و افکار منفی شما بی مورد است. این نوع ژورنالیک آزاد می تواند بسیار سودمند باشد.
۵- مشغولیت فیزیکی برای خود ایجاد کنید
شما اکنون می دانید که بدن و ذهن خود را به وسیلۀ کنترل تنفس و کمتر صحبت کردن چگونه آرام نگاه دارید ولی گاهی انرژی درونی بدن شما باید به گونه ای تخلیه شود که در این موارد یک پیاده روی سریع، دوچرخه سواری طولانی و یا سریع، بازی با حیوانات خانگی و کودکان، انجام یوگا، بازی های ورزشی، شنا و یا دویدن می تواند مفید باشد. فعالیت هایی که جاذب هر دو حالات ذهنی و بدنی باشد، بهتر است زیرا شما نیاز به بیرون رفتن از الگوهای وسواسی فکری دارید تا وضعیت حضور در زمان حال در شما به جریان افتد.
علاوه بر فعالیت های فیزیکی، تمریناتی که باعث تحریک مغز شود نیز برای هدایت و تغییر مناسب الگوهای فکری موثر است. بازی های گوناگون فکری، یادگیری زبان یا موسیقی و یا هر گونه هنری که بتواند سرگرم کننده باشد، شما را از تفکرات بیش از حدتان منحرف می سازد.
۶- تمرین تمرکز حواس
یکی از بزرگ ترین و بهترین راه های مبارزه با تفکر بیش از حد، توانایی زندگی کردن در زمان حال است. احساس گناه در شکست های گذشته و نگرانی در مورد موضوعات آینده می تواند انرژی و اوقات شما را تحلیل برد ولی به وسیلۀ توجه به اکنون، شما به عشقی که شایستگی آن را برای خود دارید خواهید رسید. لائو تزو می گوید: "اگر شما افسرده هستید در گذشته زندگی می کنید. اگر شما مضطرب هستید، درآینده زندگی می کنید ولی اگر آرامش دارید، در زمان حال بسر می برید." حال پرسش این است که چگونه می توانیم در زمان حال حاضر زندگی کنیم؟
با توجه به استراتژی هایی که در بالاتر برای داشتن یک ذهن آرام ذکر شد، شما می توانید با تمرکز حواس یا شکلی از مدیتیشن که بدون قضاوت و تفکرست، مشاهده گر زمان حالتان باشید. اگر در این حالت افکار مزاحم و نگران کننده به ذهن شما هجوم آورد، آن را نادیده بگیرید و اجازه دهید که با احترام تمام و بدون هیچ گونه تقلایی از ذهنتان عبور کند. انرژی افکارتان را آزاد سازید و فضای درونی آرام برای خود ایجاد کنید. برای دست یابی به نتایج سودمند؛ بهترین کاری که می توانید انجام دهید، یادگیری تکنیک های مراقبۀ فکری مانند مدیتیشن متعالی است ولی اگر انجام این کار برایتان مشکل است با متخصصانی که به شیوه های شناخت درمانی آشنایی دارند، مشورت کنید.
۷- به کائنات تسلیم شوید
هنگامی که ما نگران هستیم، اساساً به کنترل جریان زندگی امید داریم زیرا به نتایج یک وضعیت اهمیت می دهیم و می خواهیم همه چیز بر وفق مرادمان باشد و در نتیجه از وقوع اشتباهات و تغییر نتایج وحشت داریم. در واقع ما بر وقایع زندگیمان کنترل زیادی نداریم.
اگر از یک نقطه نظر آگاهانه به این موضوع نگاه کنیم؛ نگرانی های ما به نتایجی که مایلیم دست یابیم، اثری ندارد. حال می توانیم نگران باشیم و تحلیل رویم یا این که هر آنچه هست را بپذیریم و بگذاریم که بگذرد. کائنات از ما قدیمی تر و خردمندتر است، پس بجای وسواس های نگران کننده، کنترل را تا حدودی فراموش کرده و با عشق و اعتماد و تسلیم به جهان، بگذاریم که آرامش بیشتری داشته شود.
تسلیم شدن به معنای واگذاری و عدم تلاش نیست بلکه این حالت بدان معناست که شما به جای ایستادگی و مبارزه در مقابل جریان کنونی زندگی با آن هماهنگ می شوید و به آن می پیوندید.
تسلیم، شکلی از آزادی و آرامش است زیرا شما مایلید که به جریان زندگی اعتماد کنید و می دانید همه چیز در زمان، مکان و شرایط مناسب اتفاق خواهد افتاد و شما در جایی قرار دارید که باید باشید.
حتی اگر مفهوم نگرانی "خوب" یا "بد" بودن نتایج باشد، این نشانه ای از دوگانگی و در نتیجه تنها یک توهم است. از نظر کائنات و جهان هستی؛ هیچ چیز خوب یا بدی وجود ندارد. هر دو این ها، پشت و روی یک سکه هستند.
۸- به یاد داشته باشید؛ این افکار ماست که واقعیتمان را می سازد
همان طور که در بالاتر ذکر شد ما هیچ گونه کنترلی بر آشکار شدن و چگونگی وقایع زندگی خود نداریم، حداقل بخشی از ذهن خودآگاه ما تنها توانایی دیکته کردن برخی وقایع را دارد و این افکار ماست که با شکل دادن انرژی برای ما ایجاد واقعیت می کند. بنا به قانون جذب؛ ما هر بیشتر در مورد چیزی نگران باشیم، همان نتایج نگران کننده را به سوی خودمان جذب می کنیم.
ما باید نسبت به افکار خود آگاهی بیشتری داشته باشیم زیرا که افکار ما دارای قدرت بیش از اندازه ای است که حتی بتوانید فکرش را بکنید. اگر نگران از دست دادن شغلتان باشید، با این نگرانی؛ احتمال اخراج خود را بیشتر می کنید.
اگر نگران مبتلا شدن به بیمارهای مهلک باشید، به وسیلۀ انرژی ای که به آن سو ارسال می کنید، ندانسته بدن خود را در وضعیت ابتلا به آن بیماری ها آماده می سازید.
انرژی افکار و احساسات شما، خالق زندگی شماست و به همین دلیل برخی می گویند: "نگرانی، سوءاستفاده از انرژی تفکر خلاق است."
آیا می خواهید یک زندگی شاد، آرام و همراه با توجه و تمرکز به اکنون برای خود ایجاد کنید؟ اگر جوابتان مثبت است، شما تمامی ابزار مناسب برای ساخت واقعیت ذهنی و حضور در افکارتان را دارید. اگر به تفکر بیش از حد ادامه دهید، آنگاه با استفاده از همین ابزار، شما می توانید یک زندگی سرشار از نگرانی و اضطراب برای خود بوجود آورید. انتخاب با شماست.
منبع: خبرگزاری دانشگاه اسلامی
روانشناسان مثبت گرا میگویند: انسان به طور ژنتیکی طوری طراحی شده است که همیشه به امور منفی توجه کند و بدترین وجه رویدادها را در نظر بگیرد. فرض کنید ۱۰ هزار سال پیش یک انسان خوش بین و یک انسان بدبین زندگی میکردهاند. یک روز فرد بدبین قصد میکند به گردش برود ولی با خود فکر میکند:”اگر یک شیر یا ببر به من حمله کند هیچ دفاعی ندارم”. بهتر است یک نیزه بردارم. اما فرد خوشبین موقع رفتن به گردش میگوید:” بادمجان بم آفت ندارد!”. ادامه قصه نیز کاملاً مشخص است. ببر تیزدندان فرد خوشبین را میخورد و نژاد فرد بدبین در دنیا رشد کرده و این سیستم ژنتیکی به ما میرسد.
انسان برای نجات پیدا کردن در دنیای وحشی باید منفی بین می بود
بنابراین ما به طور طبیعی گرایش داریم که خود به خود افسرده و غمگین شویم اما برای به دست آوردن شادی باید تلاش کنیم. در زیر چند راهکار را به منظور شادتر بودن و دور کردن افکار منفی به شما پیشنهاد میکنیم.
۱- پرت کردن حواس: این روش یکی از بهترین روشها برای دور کردن افکار منفی است. موقعی که فکر منفی در ذهن دارید سعی کنید با بازی، فیلم دیدن، ورزش یا هر چیز دیگر آن را از خود دور کنید. در پژوهشهای مختلف ثابت شده است که این شیوه خیلی مفید است.
۲- اجتناب از استرس: سعی کنید در مواجهه با استرس از راهبردهای رفتار مدار استفاده کنید. یعنی منبع استرس را از خود دور کنید، برای مثال هم خانه خود را عوض کنید یا در محیط کاری خود تغییراتی ایجاد کنید. برخی از افراد در مواجهه با استرس از راهبرد هیجان مدار استفاده میکنند، یعنی سعی میکنند به صورت ذهنی با قضیه کنار بیایند. اگرچه استفاده از این شیوه نیز گاهی مفید است اما شما باید سعی کنید که مشکلات را به صورت عینی حل کنید.
۳- افکار منفی خود را به تاخیر بیندازید: برای مثال اگر در حین مطالعه فکر مزاحمی در سر دارید، کافیست آن را یادداشت کنید و بگویید شب در مورد آن فکر میکنم.
۴- استفاده از فن متناقض: گاهی اوقات به جای اینکه مدام سعی کنید افکار منفی را از ذهن خود بیرون کنید و عاقبت در این راه شکست بخورید استفاده از این فن مفید است. یعنی فکر منفی را در ذهن خود مجسم کنید و مدام به آن فکر میکنید. سعی نکنید از این مشکل یا فکر فرار کنید بلکه خود را در آن غرق کنید.
۵- درباره مشکلات خود بنویسید: یکی از بهترین روشها این است که شروع به نوشتن درباره افکار منفی بکنید. برای مثال اگر از دست کسی ناراحت هستید میتوانید تمام ناراحتی خود را در یک نامه بنویسید و آن نامه را در رودخانه بیندازید.
منبع: ایران تحقیق
مهار و سرکوب کردن افکار فایده ای ندارد بنابراین هشت شیوه رهایی از افکار منفی را برایتان می گوییم. در مقاله ای که در American psychologist منتشر شده , دنیل وگنِر کارشناس سرکوب افکار , در مورد چند شیوه ممکن و موثر برای رها شدن از افکار منفی توضیح می دهد
چگونه افکار منفی را دور کنیم؟
داشتن ذهنی که دارای افکار منفی و رهایی ناپذیر است , آزاردهنده و ناراحت کننده می باشد. این افکار منفی می تواند مربوط به کار, نگرانی های مالی و یا حتی ترسی مبهم باشد و بصورت اضطراب , ترس و یا دلشوره بروز کند به هر حال هرچه که باشد بدون تردید کنترلش بسیار دشوار است.
بدیهی ترین شیوه رها شدن از افکار منفی , سرکوب کردن و حذف آنها با عقب راندشان از ذهن مان است. اما متاسفانه تحقیقات زیادی نشان داده اند که سرکوب کردن افکار منفی , نتیجه بخش نیست.سعی در بیرون راندن این افکار از ذهن,تنها باعث میشود این افکار با قدرت بیشتری دوباره به ذهن برگردند. پس چاره ی خلاص شدن از این افکار آزاردهنده چیست؟
پرت کردن حواس و توجه به یک چیز دیگر
وقتی سعی دارید ذهن تان را از افکار منفی دور کنید , یک ترفند رایج این است که تلاش کنید به چیز دیگری فکر کنید تا حواس تان پرت شود.ذهن در جستجوی مسائل جدید است تا روی آنها متمرکز شود و خیالتان را درآسودگی و آرامش رها کند.این حواس پرت کردن مفید است اما عجیب است که پژوهش ها نشان میدهد این شیوه وقتی نتیجه دارد که با یک موضوع حواس تان را پرت کرده یا بعبارتی دیگر روی یک چیز متمرکز شوید تا ذهن تان سردرگم نشود.دلیلش هم این است که ذهن بی هدف , ناراحتی و غم دربردارد.پس بهتر است روی یک موزیک خاص یا یک برنامه تلویزیونی و یا یک کار خاص متمرکز شوید.
برای دور کردن افکار منفی، استرس نداشته باشید
هجوم افکار سمج و بهم ریختگی افکار, استرس برانگیز است و انرژی ذهنی کمی برای مقابله با این افکارآزاردهنده برای مان باقی میگذارد.از نظر علمی این یک رویکرد بد و نامناسب است و در حقیقت استرس باعث میشود این افکارناخواسته , با قدرت بیشتری به ذهن برگردند .
پرداختن به این افکار را به زمان دیگری موکول کنید
وقتی سعی می کنید این افکار را پس بزنید و در عوض آنها قویتر شده و برمیگردند , موکول کردن آنها به زمانی دیگر میتواند موثر باشد.دانشمندان روی افرادی که افکارپریشان و همیشگی داشتند مطالعه کردند و از آنها خواستند اضطراب شان را به تعویق بیندازند و یک زمان ۳۰ دقیقه ای مشخص به نام " زمان اضطراب " برای این افکار در نظر بگیرند ومعلوم شد این روش برای طفره رفتن از افکار منفی سودمند بوده است.بنابراین تمام افکارپریشان کننده تان را به یک زمان خاص موکول کنید تا در زمان های دیگر ذهن تان استراحت کند و آرامش داشته باشد.
تناقض درمانی
چطور می شود اگر بجای سرکوب کردن یک فکر آزاردهنده و سمج , مثلا مرگ , روی آن مستقیما متمرکز شوید ؟به نظر میرسد تمرکز روی یک موضوع , باعث دور شدن آن از ذهن نشود اما تحقیقات نشان میدهد این اتفاق می افتد.طبق قانون " درمان مواجهه ای" : برای مثال , آنهایی که عنکبوت هراسی داشتند , وقتی بطور جدی وبه آرامی با عنکبوت ها مواجه شدند , ترس شان کم کم مهو شد.البته این شیوه برای بی دل و جرات ها نیست اما محققان عقیده دارند این روش میتواند برای رهاشدن از افکار منفی در مورد کسانی که دچار وسواس های مدام و جدانشدنی از ذهن هستند رفتارهای وسواسی شدید و غیرارادی از خود نشان میدهند مفید باشد.
پذیرفتن این افکار
شواهد و یافته ها نشان میدهد اگر بجای مبارزه با افکار منفی , سعی کنیم آنها را بپذیریم بهتر است.جنگیدن با افکار ناراحت کننده درست مانند دست وپا زدن در باتلاق است.به افکارتان نگاه کنید , تصور کنید سربازهایی که این افکار را باخود حمل میکنند با رژه از گوش هایتان بیرون می آیند , اجازه دهید این سربازها مقابلتان رژه بروند درست مانند یک نمایش کوچک . با این افکار نجنگید ومجقبورشان نکنید از شما دور شوند , فقط تماشای شان کنید که رژه میروند.
عمیق فکر کنید
مدیتیشن و تفکر عمیق باعث ایجاد نگاهی از روی همدردی و دلسوزی نسبت به افکار منفی میشود بدون آنکه قضاوت شان کند و شیوه ای موثر برای رهایی از افکار منفی است.
خودتان را تصدیق کنید
خود تصدیقی , تازه ترین شیوه ی درمانی در روانشناسی است.به ویزگی ها و باورهای مثبت تان فکر کنید تا اعتماد بنفس اجتماعی تان بالا برود و خودکنترلی تان تقویت شود.این شیوه برای رها شدن از شر افکار منفی سودمند است.
افکار منفی تان را روی کاغذ بیاورید
نوشتن درباره عمیق ترین افکار و احساسات تان , فواید زیادی برای سلامت روان دارد .اگر با هیجان و احساس درمورد خودتان بنویسید به شما درخلاص شدن از افکار آزاردهنده کمک خواهد کرد.
منبع: سیمرغ
فکر میکردم دوستم از اتفاقی که افتاده خوشحال میشود. اما امان از افکار منفی. فکر کردن به آنها میتواند بهترین روزهای ما را خراب کند، بهترین اتفاقات زندگی را به تلخی بکشد و ما را از لذتهای ساده و دوستداشتنی محروم کند.
او در قرعهکشی، پول زیادی برنده شده بود و برای مدتی از این بابت خوشحال بود. اما الان تنها چیزی که در ذهن کیت (Keith) میگذشت این بود: «درسته، ولی الان یه مشکل جدید دارم. نمیدونم باید این موضوع رو به دوستام بگم یا نه؟ اگر بهشون نگم و خودشون متوجه بشن خیلی بد میشه و کلی ناراحت میشن و اگر بهشون بگم، انتظار دارن کلی از این پول رو به اونها بدم. نمیدونم باید چیکار کنم…»
برای دور کردن افکار منفی، مقاله زیر را بخوانید.
من به او گفتم که این یک «مشکل» نیست. این موضوع فقط دغدغهای است که باید به آن توجه کند و به نظرم، هنوز باید از شدت خوشحالی احساس قدم زدن در بین ابرها را داشته باشد.
«آره، ولی بینِ پرداخت اقساطِ وام مسکن و خریدن ماشین جدید گیر کردم. دوست دارم یه پورشه بخرم. نمیدونم باید چیکار کنم اصلا…»
اما به جای اینکه او را اذیت کنم و به او فشار بیاورم (و یا درخواست پول کنم!)، به ریشهی واقعی افکار منفی، میاندیشم.
به قول یکی از دوستانم: «مشکلاتی که در زندگی با آنها روبهرو میشویم، شخصیت واقعی ما را شکل میدهند و مشخص میکنند واقعا چه کسی هستیم.» و این حقیقت است. افرادی که افکار منفی دارند و همیشه مشغول منفیبافیاند، حتی زمانی که همه چیز عالی پیش میرود، باز میگویند: «درسته، ولی …» اما از طرف دیگر افراد خوشبین، حتی مواقعی که اوضاع خوب پیش نمیرود هم، خوشحال و امیدوار باقی میمانند.
نشستم و به کیت نگاه کردم. یک جوان باهوش (که البته به اندازهی کافی از هوشش استفاده نمیکرد)، خوشقیافه و حالا پولدار را میدیدم که هنوز داشت به نیمهی خالی لیوان نگاه میکرد. این در حالی است که من افراد زیادی را میشناسم که یک پایشان لب گور است، اما خیلی امیدوارتر، مثبتتر و باانگیزهتر از او هستند.
تفکر منفی یک عادت بدِ ذهنی است که ممکن است از دیگران به شما منتقل شده باشد. یا این که صرفا دلیلی برای «شجاع نبودن» باشد؛ چرا که در مواجهه با مشکلات و موانع زندگی، مثبت فکر کردن، دل و جرئت زیادی میخواهد (توجه کنید که من اینجا، بُردنِ مقدار زیادی پول را یک «مشکل» در نظر گرفتهام!).
همینطور که داشتم به او نگاه میکردم به این فکر افتادم که: «افکار منفی هم، فواید خاص خودشان را دارند».
شیطانی که میشناسیدش!
فکر کردن به بدترین اتفاقات ممکن، منتظرِ شکست بودن، توجه به کمبودها و کاستیها حتی در جاهایی که دیگران به آنها توجه نمیکنند و دستآخر هم منفی دیدنِ اتفاقات مثبت. همهی اینها به نوعی باعث اطمینانِ خاطرِ ما میشوند: «اگر همیشه بدترین حالت ممکن رو تصور کنم، وقتی که اتفاق بیفته، ناامید نمیشم.»
«فایده»ی دیگر افکار منفی، سندروم «بهت گفته بودم» است. برای بعضی افراد، اینکه پیشبینیهای منفیشان درست از آب دربیاید، مهمتر از این است که شاهد اتفاقات خوب و مثبت باشند و مشخص شود که اشتباه کردهاند!
پیش از اینکه راجع به افکار منفی زیاد تعریف کنم، باید به شما بگویم افرادی که به فکر کردن راجع به چیزهای منفی عادت دارند، نه تنها احتمالا دچار افسردگی خواهند شد، بلکه احتمال ابتلا به انواع بیماریهای دیگر برای آنها در طول زندگیشان بسیار بیشتر از بقیه است. نمیخواهم بگویم که افکار منفی به طور مستقیم باعث بروز بیماری میشوند، اما مسلما کمکی هم به شما نخواهند کرد!
در ادامه توضیح میدهم که چطور میتوان، جلوی فکرهای منفی را گرفت. اما قبل از آن اجازه بدهید یکی از اساسیترین اشتباهاتی که ممکن است افراد منفیباف انجام دهند را با هم بررسی کنیم.
مرسومترین اشتباه در افکار منفی
کیت با افتخار میگفت فردِ «واقعگرایی» است. مسلما همینطور است! هر کسی که شدیدا به چیزی اعتقاد داشته باشد فکر میکند در اعتقاد به آن «واقعگرا» است؛ خواه این اعتقاد حضور آدمفضاییها در مریخ باشد و خواه صداقت سیاستمداران!
«واقعبینتر باشید!» این شعار مورد علاقهی همهی افراد بدبین است و راستش را بخواهید از لحاظی درست میگویند، اما به خاطر اینکه افکار منفی به ما اجازه نمیدهند تلاش کنیم یا باعث میشوند زودتر تسلیم شویم، خود این منفیگرایی، نتیجهی نهایی را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین وقتی منفیبافی میکنیم، خودبهخود پیشگوییمان به حقیقت میپیوندد. تحقیقات نشان داده است که باور ما در مورد سلامتیمان، میتواند نسبت به وضعیت واقعیِ سلامتیمان، تأثیر بیشتری بر طول عمرمان بگذارد.
افکار منفی، حتی زمانی که همه چیز خوب پیش میرود نیز، میتوانند ما را از پا دربیاورند: «من و این همه خوشبختی، محاله!» به عنوان اولین نکته، میخواهم به شما نشان بدهم تفکر منفی چطور درک ما از پیرامونمان را تحت تأثیر قرار میدهد.
۱. به حالتهای افراطی فکر نکنید
برای دور کردن افکار منفی نباید به ته خط فکر کنید. تقریبا هیچجای زندگی سیاه و سفید نیست، هیچجای زندگی صفر و یکی نیست و هیچ چیزی در زندگی از همه یا هیچ پیروی نمیکند. اما افکار منفی باعث میشوند اتفاقات بد را به بدترین شکل ممکن ببینیم، پس:
- «نمیتونم امتحانم را اونطور که دوست دارم، بدهم.» میشود: «حتما میفتم و نمیتونم توی امتحان قبول بشم.»
- «مسیر شغلی من چالشهای زیادی داره و به زمان احتیاج دارم.» میشود: «همه چیز به هم میریزه و من نمیتونم خودم رو با شرایط تطبیق بدم. من توی این مسیر شکست میخورم.»
- «موقع سخنرانی کمی دچار استرس میشوم.» میشود: «آنجا از ترس سکته میکنم! همه من رو ملامت و مسخره میکنند.»
تفکر همه یا هیچ، نکات ظریفی را در زندگیمان از قلم میاندازد. آینده را به شکل مجموعهای از حوادث ناگوار، فجایع و اتفاقاتِ ناخوشآیند نشان میدهد. مطمئنا اتفاقات بد و ناگوار گاهی اوقات رخ میدهند اما بر خلاف هیاهویی که از کیوسکهای روزنامهفروشی به گوشمان میرسد، بخش اعظمِ زندگی، خاکستری است و نه سیاه و نه سفید.
به عنوان اولین گام برای غلبه بر منفیگرایی، لازم نیست همیشه و همهجا مثبت فکر کنیم، بلکه باید به دنبال واقعبینی و خاکستری دیدن زندگی باشیم. فرض کنید در مورد یک رابطه، نگران هستید. به جای اینکه بگویید: «نتیجه فاجعه خواهد بود! من مطمئنم.» یا حتی «مطمئنم همهچیز عالی پیش خواهد رفت!» اینطور به ماجرا نگاه کنید: «انتظار دارم درست مثل هر رابطهای، اتفاقات عالی، خوب و گاهی بد برای ما پیش بیاید.»
روی یک کاغذ، مسئلهای که دربارهی آن منفیبافی میکنید را یادداشت کنید. بدترین اتفاقاتی که ممکن است بیفتند را بنویسید. حالا سه اتفاق بِینابیِنی را یادداشت کنید. برای این کار سعی کنید به جای اتفاقات هیجانانگیز و جذاب، اتفاقاتی که واقعبینانهتر هستند را انتخاب کنید. در نظر گرفتن احتمالات مختلف و داشتن گزینههای بیشتر به شما کمک خواهد کرد به جای رفتار احساسی، شفافتر فکر کنید و تصمیمهای بهتری بگیرید.
این سؤال را از خودتان بپرسید: «آیا وقتی اتفاق بدی میافتد آن را بیش از حد تعمیم میدهم؟ آیا فکر میکنم این اتفاق بد به همهجا سرایت میکند و به جای اینکه آن را محدود به یک زمان و مکان مشخص بدانم، آن را به همه چیز و همه جا ربط میدهم؟»
مثلا فرض کنید در یک مصاحبهی شغلی رد شدهاید. آیا این اتفاق را به همه چیز تعمیم میدهید و با خودتان میگویید: «من هیچوقت موفق نمیشم!»؟ آیا اگر در آزمون رانندگی رد شوید، با خودتان خواهید گفت: «خب من نتونستم قبول بشم. خوشحال نیستم، اما بار بعد بیشتر تلاش میکنم و موفق میشم.» یا خودتان را یک «احمق» میدانید که از پس هیچ کاری برنمیآید و خودتان را سرزنش میکنید؟
۳. اتفاقات خوب را دستِکم نگیرید
افکار منفی باعث میشوند اتفاقات مثبت را حتی وقتی واقعا اتفاق میافتند، نبینیم. دقیقا مثل این است که عینکی مخصوص داشتم باشیم که اجازهی دیده شدن اتفاقات مثبت را نمیدهد و فقط اتفاقاتی از آنها عبور میکنند که جنبهی منفی داشته باشند و فکرهای منفی را تقویت کنند. این عینک باعث میشود شکستهایتان را بزرگ ببینید و موفقیتهایتان را کوچک و این باعث ناامیدی و احساس شکست میشود.
عادت کنید به جای اینکه شکستهایتان را دائمی و فراگیر بدانید، آنها را موقتی و مقطعی بدانید. همهی ما بیشتر تمایل داریم به نتیجهای برسیم که انتظارش را داشتهایم. مثلا اگر راجع به کسی احساس بدی دارید، کمکم به نکات مثبتی در مورد او فکر کنید: «خیلی دورو و ریاکاره! خیلی … اما خب اگه عادلانه بخوام بگم، توی اون پروژه خیلی کمکم کرد. آدم خیلی شوخی هم هست و کنارش خوش میگذره.» نکات مثبت همیشه وجود دارند، اما این شما هستید که باید آنها را پیدا کنید.
۴. به جای بقیه فکر نکنید
وقتی شرایط کمی نامعلوم و مبهم باشد، افکار منفی آرامش ما را سلب میکنند و این اتفاق ممکن است باعث «ذهنخوانی» شود. «جواب ایمیل من رو نداد؛ حتما از من خوشش نمیاد» یا «فقط برای اینکه من رو خوشحال کنه این رو گفت وگرنه اصلا اینطوری فکر نمیکرد…»
اگر از آن دست افرادی هستید که از هر اتفاق کوچکی، حتی بدون اینکه دلایل کافی داشته باشید، معانیِ مختلفی برداشت میکنید، احتمالا خیلی راحت، تمام چیزهایی که به ذهنتان میرسد را بدون هیچ پرسشی، باور میکنید. یکی از مهمترین گامها، برای اینکه بر افکار منفی غلبه کنید، همین است، قضاوت در مورد شرایط و اتفاقات مبهمی را که اطلاعات کافی از آنها در اختیار ندارید، کنار بگذارید.
وقتی کمی مثبتنگرتر (یا حداقل بیطرفتر) شوید، بیشتر از قبل این حرفها را با خودتان تکرار خواهید کرد: «نمیدونم چرا هنوز پیامک من رو جواب نداده …» اما در این صورت میتوانید همهی احتمالات ممکن (و نه فقط اتفاقات بد) را در نظر بگیرید:
- شاید تلفن همراهش را فراموش کرده باشد.
- شاید شارژ تلفن همراهش تمام شده باشد.
- شاید اعتبار تماس و پیامک تلفن همراهش به اتمام رسیده باشد.
- شاید سر کلاس درس باشد.
- شاید در هواپیما و در حال پرواز است.
فکر کنم نکتهی اصلی را متوجه شدید؛ هیچ یک از این اتفاقات کوچکترین ارتباطی با شما ندارند و درست به اندازهی هر توضیح دیگری، منطقی هستند.
۵. لازم نیست مسئولیت همه چیز را به عهده بگیرید
فرض کنید موفقیت نسبتا بزرگی کسب کردهاید و خودتان بیشترین نقش را در کسب آن داشتهاید. آیا همه چیز را به «شانس» یا «تلاش بقیه» نسبت میدهید؟ این کار «بیرونیسازی» اتفاقات خوب است. گاهی ممکن است وقتی دوستتان به شما محبتی میکند با گفتن جملاتی مثل: «این کار رو فقط برای جلب توجه و کسب محبوبیت انجام داد.» ارزش کار او را پایین بیاورید. اگر خودتان (یا هر کس دیگری) کار مثبتی انجام داد، آن را بپذیرید.
بعضی افرادِ منفینگر، عکسِ این کار را نیز انجام میدهند. در واقع آنها اتفاقات بد و منفی را «درونیسازی» میکنند. آنها خودشان را بابت هر اتفاق بدِ کوچک و بزرگی که کمترین ارتباطی با آنها ندارد، سرزنش میکنند. همیشه به این فکر کنید که چیزهایی که راجع به آنها منفیبافی میکنید، چقدر تحت کنترل شما هستند؟
۶. قوانین خودتان را به خورد جهان ندهید!
- «اگه منو دوست داشت، هیچوقت این کارو نمیکرد.»
- «اگر مادر خوبی بودم، از کوره در نمیرفتم.»
- «مردم نباید اینجوری رفتار کنن.»
- «اگر نتونم این کار رو بکنم، یه احمقِ به تمام معنااَم!»
- «خیلی دیر کرد. حتما قرارمون رو فراموش کرده …»
- «این جملهای که گفت نشون میده هیچ اهمیتی واسه من قائل نیست.»
- «هنوز نتیجهی آزمایشهای پزشکیم نرسیده. احتمالا اتفاق بدی افتاده.»
این طرز فکر (که گاهی «بایستگی» نامیده میشود)، به معنی دست و پا کردن قوانین سفت و سختی است که میگویند «واقعیت چطور باید باشد» و چیزی است که اغلب باعث ناامیدیتان میشود.
انتقاد از «بایستگی» به این معنی نیست که هیچوقت نباید هیچ انتظاری از خودمان یا دیگران داشته باشیم، بلکه به این معنی است که قوانین همیشه انعطافپذیرند و هیچ قانون کلی و انعطافناپذیری در جهان حاکم نیست.
هرموقع احساس ناامیدی و شکست میکنید، حتما انتظار چیز دیگری را داشتهاید و این انتظار برآورده نشده است. هر بار دچار این احساس شدید، از خودتان بپرسید: «چه انتظاری از خودم داشتهام؟ آیا انتظار من از خودم به قدر کافی انعطافپذیر بوده است یا تعریفم از موفقیت را بسیار محدود کردهام؟»
۷. داستانپردازی و باور کردن این داستانها را تمام کنید!
تخیل چیز فوقالعادهای است، اما به شرطی که از آن برای ترساندن خودتان استفاده نکنید. به قول ارنست همینگوی: «گاهی اوقات، باید خیالپردازی را متوقف کنیم.» وقتی به اتفاقات آینده فکر میکنید و با تجسمِ بدترین حالتهای ممکن، ذهنتان را مسموم میکنید، درست مثل این است که سعی کنید با استفاده از تبر به جای قلممو، نقاشی بکشید! تخیل شما چیزی است که باید از آن به عنوان یک ابزار سازنده استفاده کنید. میتوانید با تجسمِ اتفاقات خوب و مثبت و تمرین این کار، احساس بهتری داشته باشید و از زمانتان بهتر استفاده کنید.
اگر هنوز ذهنتان پر از فکرهای بد و منفی است، حداقل با تجسم اتفاقات خوب (در کنار اتفاقات بد) از شدت فکرهای منفی کم کنید. مثلا اگر قرار است سخنرانیای داشته باشید و احساس میکنید ممکن است مطالبتان را فراموش کنید، این احساس را نادیده بگیرید و به جای آن بلافاصله تجسم کنید که همهچیز خوب پیش خواهد رفت.
خلاص شدن از دست افکار منفی به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد و تا اندازهای غیرقابل انجام به نظر میرسد، اما تلاش و تمرین هفت مورد بالا به شما کمک میکند تا زندگیِ شادتری داشته باشید.
«بهتر نیست که از همین حالا شروع کنیم؟»
منبع: چطور
امیدوارم که با خواندن این مقاله از مجله چیزها بتوانید افکار منفی را از خود دور کنید.